بیل سیلکر سابقه طولانی با Second Harvest به عنوان عضو سابق هیئت مدیره و عضو کمیته مالی دارد. متأسفانه، او در 3 آوریل 2018 درگذشت. بیل تأثیر قابل توجهی بر Second Harvest و جامعه در کل داشته است.
در این پست وبلاگ، سیندی مککاون، معاون مشارکت اجتماعی و سیاستگذاری و کارمند ثانویه هاوست با بیش از 30 سال سابقه، و مری الن هیزینگ، مدیر اجرایی سابق Second Harvest، افکار و خاطرات خود را از بیل سیلکر به اشتراک میگذارند.
فکر می کنید بیل سیلکر در زندگی برای چه چیزی بیشتر ارزش قائل بود؟
سیندی مک کاون:
خانواده برای بیل بسیار مهم بود، همانطور که میراثی از بشردوستی را به جا گذاشت و به جامعه خود بازگرداند. بانک غذا یک موسسه خیریه بود که او به شدت از آن حمایت می کرد. او برای اولین بار در سالهای اولیه تأسیس بانک غذا با آن همکاری کرد. افراد متعددی وجود دارند که به دلیل تلاشهای بیل برای افزایش آگاهی در میان همتایان خود، برای مدت طولانی اهداکنندگان بانک غذا بودند. اطمینان از اینکه دیگران جامعه ای را می خواهند که در آن مردم تغذیه شوند برای او مهم بود.
مری الن هیزینگ:
بیل یک تاجر با ذهن یک مهندس بود - از جمله چیزهای دیگر - بنابراین من فکر می کنم یکی از چیزهایی که او در مورد دوم برداشت ارزش قائل بود این بود که مردم می توانستند مقدار مشخصی از پول را برای تغذیه افراد نیازمند اهدا کنند و بازده ارزش غذا چند برابر به طور خلاصه، اهدا به دوم برداشت سرمایه خوبی بود. بیل همچنین برنامه داوطلبانه ما را دوست داشت، مخصوصاً افراد کم درآمدی که به بانک غذا میآمدند، در انبار یا پروژه روزنامه داوطلب میشدند و یک کیسه «متشکرم» پر از غذا دریافت میکردند.
برخی از داستان های مورد علاقه شما در مورد بیل و بانک غذا چیست؟
سیندی مک کاون:
در روزهای اول، تأسیسات ما در خیابان تجاری، کارخانه قدیمی بطریسازی 7-Up بود، و میدانم که بیل و اعضای هیئتمدیره واقعاً از اینکه مجبور بودیم اجاره بپردازیم، ناامید بودند. ساختمان در حال فروپاشی بود و من به یاد دارم که برخی از صحبت های اولیه بین بیل و برخی از اعضای هیئت مدیره این بود که ما باید مالک ساختمان خود باشیم و در جامعه سرمایه گذاری کنیم. بیل داشتن چشم انداز بزرگتر برای بانک غذا واقعاً مهم بود. ما به کسی که در جامعه شناخته شده بود نیاز داشتیم تا به باز کردن درهایی که به روی ما بسته بودند کمک کند.
وقتی میخواستیم هزینه تسهیلات کرتنر را بپردازیم، بیل واقعاً جمعآوری پول را به عهده گرفت. او بدون اعلام قبلی با افرادی حاضر می شد که احساس می کرد می توانند یک هدیه قابل توجه به ما بدهد و آنها را به یک تور ببرد. بیل مستقیماً به انبار و سپس مستقیماً به منطقه ای می رود که آژانس های شریک ما غذای آنها را انتخاب کرده و در کامیون های خود بار می کنند. او به دنبال نماینده آژانس شریک میگشت و میپرسید: «آژانس شما چیست؟ چه کار میکنی؟ خدمات بانک غذا را دوست دارید؟ به عنوان یک کارمند، گاهی اوقات می گویید: "خوب، امیدوارم که این شخص بتواند به برخی از این سوالات پاسخ دهد." اما او واقعاً میخواست بفهمد که آژانسهای شریک ما چقدر متنوع هستند و چقدر افراد متنوعی که به آنها خدمات میدهند.
مری الن هیزینگ:
یکی از داستانهای مکرر زمانی بود که ما سعی میکردیم از [یکی از اعضای ثروتمند جامعه] کمک مالی دریافت کنیم. او را به بازدید از انبار برد، ما او را برای ناهار به یک رستوران فرانسوی دعوت کردیم، او افراد دیگری را از سمفونی سن خوزه (او حامی بزرگی بود) آورد، اما هیچ چیز علاقه او را جلب نکرد.
بیل در نهایت گفت که فکر میکند افرادی مانند او که سبک زندگی ثروتمندی داشتند و از هنر حمایت میکردند، فقط با برنامههایی مانند برنامه ما ارتباط برقرار نمیکردند. اما او تسلیم نشد. و دفعه بعد که وارد دومین هاورست شد، مقاله ای در روزنامه خوانده بود که نشان می داد مردمی که کار می کردند هنوز نمی توانند غذا بخرند! چک گرفتیم
اما این پایان ماجرا نیست. زمانی که او کاملا مسن بود و عمدتاً روی تختخواب می رفت، بیل به طور منظم به عنوان یک دوست با او ملاقات می کرد.
بیل چه تاثیری بر زندگی شما گذاشت؟
مری الن هیزینگ:
از بسیاری جهات، و در میان آنها این است که اگر می خواهید کاری را انجام دهید، آن را به خوبی انجام دهید، در واقع بسیار خوب. همچنین ارزش آموزش به نسل آینده در مورد اهمیت بشردوستی. و در آخر، اعمال محبت آمیز او به همه.
سیندی مک کاون:
این احساس فوقالعادهای بود که میدانستم شخصی که در تجارت موفق است میخواهد روی چشمانداز مشترک ما سرمایهگذاری کند. زمانی بود که بانک غذا به وضوح برند یا شهرتی را که اکنون دارد، نداشت. داشتیم شروع میکردیم هیچ کس نمی خواست به ما پول قرض دهد، اما او توانست. او فقط اساساً معتقد بود که مردم باید به غذای سالم دسترسی داشته باشند.
من شخصاً برای بیل احترام زیادی قائل بودم. وقتی او و همسرش به تراس های لوس گاتوس نقل مکان کردند، متوجه شدند که به سبک زندگی کندتری نیاز دارند. خیلی بامزه بود که او به خاطر اینکه مقاله ای را می خواند و می خواست نظر من را در مورد چیزی جلب کند، بی خبر صدا می زد. او چیزی در مورد بانک غذا در رسانه ها خوانده بود و می پرسد: "سیندی، آیا واقعاً چنین است؟" یا «چه خبر است با این گزارشهایی که میخوانم؟» من واقعاً از این واقعیت خوشم آمد که او آنقدر به Second Harvest متصل بود و آنچه را که در دنیای ما می گذشت، حتی از "دور" زیر نظر داشت.
***خواندن درگذشت بیل سیلکر در سن خوزه مرکوری نیوز.